به نيت حضرت مسلم
به نام خدا
شب دوم
سلام ايزد منان،سلام جبرائيل
سلام شاه شهيدان به مسلم بن عقيل
فراز بام سلام امام دادي و گفت
ميان لجه اي از خون ،جواب،شاه قتيل
چرا پيك امام ،مسلم نام داشت؟چرا نام او علي ،زبير ،زيدو… نبود؟آيا باور كنيم كه اين اتفاقي بيش نبود كه نام فرستاده ي امام ،مسلم بن عقيل بود؟
من نمي خواهم اين طور فكر كنم .چرا پيك حسين (ع) در زماني كه او به سوي كربلا مي رود،مسلم نامي باشد؟چرا او را مسلم مي خوانند ،داراي سلام و تسليم ،اسم فاعل از ريشه ي سلم ،يعني سليم ومسلمان وفرزند عقيل!عقيل ،صفت مشبهه از ريشه ع ق ل ،بسيار عاقل! اين چه مسلماني است كه زاده ي عقل است و تسليم محض بودنش با عقل مي خواند؟آيا اين اتفاق است كه سفير حسين(ع)بار معنايي چنين نام هايي را اتفاقي با خود به همراه بكشد؟مسلم خود نشانه شناس بود ،ور نه قدم به اين راه نمي گذاشت،ورنه پسرش را در كاروان امام به وديعه نمي نهاد تا اگر خود به پيشواز كربلا ميرود ، ذخيره اي در كارزار عاشورا گذاشته باشد.مسلم نشانه شناس بود،ورنه زبان آب را نمي فهميد.آن هنگام كه در چند قدمي هجرت بود و لبان خشكيده اش طلب آب داشتندو مسلم آب خواست…پيش از آنكه آب بنوشد كاسه آب به خون چهره اش آلوده شد و مجبور به تعويض آب شدند و دوباره و دوباره كه مسلم صداي آب را شنيد،دنيا كور وكر بودو مسلم شنيد و ديد كه آب، خود را بر او حرام ميداند،آب، بوي حسين(ع)را از ا و مي شنود وتاب نمي آورد كه حسيني باشي و آب خوش از گلويت پايين برود،هنوز كارواني به نينوايي نرسيده تا آب بر آنها ببندند،هنوز لب تشنه سر از كسي نبريده اند اما آب ميداند و مي خواهد حسينيها پيش از كربلا و بعد از كربلا بر همان شيوه ي مولايشان با آب تا كنند تا از مولايشان پيشي نگيرند،پيش از از كربلا و پس از كربلا ،كه آب،از ازل به اين خاندان تعلق داشت و مگر نه اينكه كه مهر مادر مولا آب بود ومحرم شام هاي تنهايي مرتضي علي(ع) آب كه در عمق چاه خفته بود…آري اين سيطره ي كدام عهد و پيمان است كه زمان و زمين بر وفاي به آن اصرار دارند و هم عهدانش را ياري مي كنند تا بر آن پايدار باشندو مسلم از كدام چشمه نوشيده كه اين محبت او را اين چنين مي پرورد؟
محبت، آدمي را قرباني مي كند ، ميكشد و شهيد مي كند.شهيد محبت سر و صدايي ندارد .كسي شمشيري نمي بيند ،صدايي نمي شنود.محبت انسان را خيلي مخفي شهيد مي كند، آن چنان مي كشد كه صدايي در نمي آيدو اين شيريني ولايت و محبت است(1)
خوشا به حال مسلم و مسلم ها كه حسرتي در از دست دادن لحظه هاي تصميم گيري نمي خورندو اين عالم است كه مي خواهد با آنها در وفاي به عهدشان شريك باشد
(1)بر گفته از كتاب طوبي محبت –حاج محمد اسمعيل دولابي-جلد يكم –انتشارات محبت1382
بقلم بهاره بهنام نیا