دریا به چشمان تو قامت بسته اینجا
بسمه تعالی
دریا به چشمان تو قامت بسته اینجا
دریا به چشمان تو قامت بسته اینجا خشکیده لبهایت به یمن ظهر فردا
اینجا حماسه از غرورت قصه دارد آب فرات از شرم فرقت غصه دارد
اینجا شبستان دو چشمت پر ز آه است چشمان تو در حسرت عشقت به راه است
اینجا همه در حسرت سبز قنوتت شمشیرها دل می دهند بر آن سکوتت
اینجا زمین خونین شد از چشمان اکبر قدقامتت رنگین شد از هجران اصغر
اینجا عطش معنی ندارد در رکوعت تکبیرها گریان شد از شرم خضوعت
اینجا کمر خم می شود از هجر سقا خورشید در غم می شود از سوگ زهرا
اینجا بیابان هم هوای ناله دارد این نیزه ها شرم از گل آلاله دارد
زینب اسیر دل شده الله اکبر چشمش به ماتم پر شده از سوگ اصغر
اینجا سه ساله دختری در پیچ و تاب است گویی هوای قلب او یک عشق ناب است
اینجا به دامان عزیزت می نهی سر با های و هوی گریه هایش می کشی پر
اینجا رقیه از فراقت غصه دارد زینب به بالینش هوای زجه دارد
گویی صدای آخر او می رسد گوش از زخم و از خون جگر دل برده از هوش
این وادی غربت هوای گریه دارد گویی که هفتاد و دو تن آلاله دارد
نام و نام خانوادگی : مهرنوش خدری استان همدان - شهرستان نهاوند مدرسه علمیه معصومه نهاوند