رگهای بی صدا
چشمی به راه مانده و قلبی که بی ریاست اینجا پراز تلاوت رگهای بی صداست
از سمت کوچه های بهشتی نیامده او خود بهشت و روی لبش بوسه خداست
یک تن بدون دست پر ازعطریاس ناب بوی تنش نفس بکش، اینجا که کربلاست
آغاز تشنگی لب دریای خستگی چشمش به راه یک سر از پیکرش جداست
تفسیر سوره های خدا بود سینه اش ذکر لبان خشک وعطشناک یا اخا ست
موج نگاه بی رمق کودکان دشت سمت فرات و قصد عمو سوی نینواست
مشکی پر از امید در اینجاست روی خاک خاکی که عطر پیرهن ومهر کبریا ست
بشنو صدای دختری از یک خرابه شام شاید بهانه دیدن بابا همه خطاست
بوی گلاب و یاس می آید پدر پدر دستان کوچکش سر بابا ، تنت کجاست
ژیلا نظری –حوزه علمیه خواهران کوثر آباده