کربلا
به نام خداوند بخشنده مهربان
بیاییم هم سفرباد شویم برویم به سرزمین غم زده به سرزمین اندوه به کربلا به نینوا ،جایی که گل های سرخ،یاران آسمانی ،دوستان حق دست در دست هم دادند آن جا که ظهرش با تمامی گرما وروشنی اش سرد وسیاه شده بود.
آنجا که زینب در غم برادر سوخت آن زمان که کمر حسین در غم فرزندی که بر دستانش جان داد شکست .
آدمی ماندکه از کدام یک آغاز کند .از کدام یک بگوید چگونه بگوید،از هر کدام که می خواهم آغاز کنم عمری طول می کشدتا به پایان رسد چه سخت است گفتن از آن همه جانثاری ها و دل شکستگی ها
بیا همراه سرمای سوزناک پاییزی به رویایی دور رویم به جایی که بزرگ ترین عظمت خداوند تجلی کرد .آنجایی که مردی آسمانی برای رسیدن آب به طفلان خیمه آب نخورد و جان خویش را داد. از که می گویم،از سقای کربلا از آن که عاشق ترین مردم به حسین و خدایش بود حضرت ابوالفضل عباس آنکه دلش در راه طفلان و اهل بیت به آسمان ها پرکشید آن روز اگرچه بنظر زمین گرم و داغ بود اگرچه آسمان صاف و پاک بود. اگرچه غروبش غروبی معمولی بود اما برای حسین ،زینب وبرای شیعیان حسینی آن روز بر خلاف همه روزها زمین سرد وبی روح بود چرا که قلب زمین با خون شهدای کربلا شسته شد آن روزآسمان سیاه و تاریک بود آن روز آسمان فریادها سرداد که کوهها از صدای آن به خود لرزید .غروبش غروبی که آدمی را سال ها در خود فرو می برد اگر سالها هم بنویسم وبخوانیم و بگویم همه آن ها به کربلا به حسین و زینب بر می گردد آن روز همه ،همه چیز شان ،همه کسشان وهمه ی وجودشان را برای خالق شان سربریدندو امروز باتمام وجود منتظر حسین زمان خود هستیم .
فریده سیاهگلی پایه اول حوزه علمیه زینبیه (س) شهرستان زهک استان سیستان وبلوچستان