شوق دیدار 3
ساعت 2 نیمه شب است … راهی حرم می شوم درب های حرم را تا وقت اذان صبح باز نمیکنند … پشت درب می نشینم و دستم را میگذارم روی قلبم … دیشب فقط تونستم برم جلوی ایوون طلا ! اما الان می خوام برم نزدیک ضریح …
درب ها رو باز میکنند و جمعیت زیادی هم پشت درب ها ایستادن که به قول عربا باید تفتیش بشن !
صف تفتیش هم طولانی !!!!! خلاصه از اون مرحله رد میشم و وارد حرم میشم … باز سردم میشه … دستام یخه یخه … آروم آروم می رم جلو … وووووووووای که این قلبم کارمو سخت میکنه بسکه بالا پایین می پره !
از درب ورودی می رم توو … یه عطر خیلی آشنا … یه فضای خیلی آشنا تر … از کنار نرده ای که برای ورود گذاشتن می رم توو به آستانه ی در که می رسم سرمو میارم بالا … وای …!!!
هیچ وقت باورم نمیشد به این لحظه برسم … میرم نزدیک ضریح … دستامو تا جایی که می تونم باز میکنم و ضریح رو بغل میکنم …می چسبم به ضریح … نمیشه وصفش کرد که چقدر شیرینه این بغل کردن … نمیشه وصف کرد …
سرمو میذارم روی ضریح و چشمام رو می بندم و نمیدونم این چشمه ی اشک از کجای بین دوتا پلکام می جوشه و میاد بیرون … اولین باره که انقدر بی صدا گریه میکنم ! انقدر بی صدا که خودمم صدای گریه خودمو نمی شنوم … یاد همه ی 13 رجب ها … یاد تمام عید غدیر ها … یاد تمام ماه رمضون ها …
زبونم بند اومده … من که این همه حرف آماده کرده بودم وقتی میرم دمه ضریح بگم … حالا هیچی یادم نمیاد … فقط یه عبارت توو ذهنم می چرخه … ولایمکن الفرار من حکومتک !
شک ندارم که بهترین و شیرین ترین لحظه زندگیم همون موقه بود که ضریحش رو بغل کرده بودم و سرم رو گذاشته بودم روی شبکه هاش … از همه ی شیرینی های زندگیم شیرین تر بود حتی از وقتی که خونه ی خدا رو بغل کرده بودم …
.
.
.
بعد از نماز صبح یه دوری می زنم اطراف حرم و بعدم سریع یه کروکی از حرم میکشم ! از چند نفر سوال میکنم راجبه مزار علمایی که تووی حرم دفنن اما هیچ کسی با حوصله جوابمو نمیده ! از درب خروجی میام بیرون و همینطور گیج به اطراف نگاه میکنم … سعی میکنم حرفای دل آرام یادم بیاد که خیلی وقت پیش داشت برام توضیح میداد شیخ عباس قمی کدوم زاویه حرم دفنه ! اما کار سختیه ! خادمی که جلوی درب خروجی ایستاده ازم می خواد که سریع حرکت کنم ! منم تا می بینم که فارسی بلده میرم سراغش … نقشه ای رو که از حرم کشیدم نشونش میدمو ازش می خوام کروکی تمام علمایی رو که تووصحن حرم امیرالمومنین دفنن رو برام بکشه ! اولش تعجب میکنه ولی وقتی می بینه من خیلی جدی وایسادم جلوش بنده خدا شروع میکنه به کشیدن و توضیح دادن ! دستش درد نکنه انصافن مشتی برام کروکی کشید .
1- مقبره علامه حلی و آیت الله سید مصطفی خمینی و شیخ محمد اصفهانی تووی ایوون طلا
2- مقبره مقدس اردبیلی
3- مقبره شیخ جعفر شوشتری
4- مقبره شیخ انصاری –بحرالعلوم
5- مقبره شیخ اسد الله شفتی و آیت الله خلخالی
6- مقبره شیخ عباس قمی و محدث نوری
7- مقبره آیت الله نائینی
8- مقبره سید ابوالحسن اصفهانی
9- مقبره آخوند خراسانی
10- مقبره آیت الله خویی
11- مقبره شیخ طوسی
12- مقبره سید کاظم طباطبایی صاحب کتاب عروه الوثقی
13- مقبره آیت الله حکیم ( خارج از صحن )
طبق کروکی راحت همه این مقبره ها رو پیدا میکنم و بیشتر از همه شون سر مزار شیخ عباس قمی صاحب کتاب مفاتیح الجنان کیف میکنم ! عجب آدم پر برکتی بوده این شیخ عباس ! خوش به حالش .
به ساعتم نگاه میکنم ، 11 ظهر شده … به شدت خوابم گرفته اما چیزی تا نماز ظهر نمونده … توی صحن راه میرم تا اذان ظهر رو بگن و نماز ظهر رو توو حرم بخونم …
بي بهانه ها