شوق دیدار 7
به دستور هارون الرشید، امام کاظم(ع) به دست سندی بن شاهک با خرمای زهرآلود در زندان مسموم و شهید شد و آنگاه پیکرش را روی «جسر بغداد» نهادند،سپس شکوهمندانه تشییع شد و در غرب بغداد، در مقابل قریش به خاک سپرده شد…
به خیابانی که در انتهایش حرم است وارد می شوم از دور حرم مطهر امام موسی بن جعفر (ع) و امام جواد (ع) را می بینم . حرم دارای چهار گلدسته و دو گنبد است ٬ گنبد امام موسی کاظم(ع) به همت مردم خراسان رضوی بازسازی شده و گنبد امام جواد(ع) هنوز در حال بازسازی می باشد.قرار است که یک ساعت در حرم کاظمین باشیم ، به سراغ رئیس کاروان می روم و خواهش میکنم که وقت زیادتری بدهد برای زیارت این دو بزرگوار ! با خنده نگاهم میکند و می گوید : چقدر وقت به نظرت خوب است !؟ منم بدون تعارف می گویم 5 ساعت ! لبخندی می زند و میگوید باشد ! 5 ساعت وقت میدهم برای زیارت کاظمین !!! از خوشحالی بال در می آورم و می دوم به سمت بازرسی جلوی حرم .
به بازرسی جلوی حرم میرسم . در این بازرسی به سختی و با دقت بسیار تک تک وسایلمان را می بینند و خوشبختانه من وسایل زیادی ندارم که معطل بشوم به جز کوله پشتی ام که پر است از کتاب !!!
و بالاخره وارد حرم می شوم …خیلی احساس خوبی دارم ! انگار به حرم امام رضا (ع) وارد شدم ! هرچند که فضای معماری حرم کاملا متفاوت است با حرم امام رضا (ع) ! یک صحن بزرگ است که دور تا دور حرم را در بر گرفته و یک ایوان بلند! و دل من که به یاد حرم امام رضا افتاده !
حرم مطهر امامین کاظمین تقریبا 20000 متر مربع و محیط آن تقریبا 650 متر می باشد.
ویژگی اصلی حرم که آن را از تمامی حرمین ائمه متمایز می کند داشتن دو گنبد طلایی رنگ می باشد، در حالی که بقیه حرمین - حتی حرم امام هادی و امام حسن عسگری(ع) که در آنها نیز دو امام به خاک سپرده شده اند – دارای یک گنبد می باشند.
حرم دارای درب های متعددی می باشد اما اصلی ترین درب آن جهت تردد زوار دو درب باب المراد و باب القبله می باشند.
صدای قرآن در صحن حرم پخش می شود … روی فرش هایی که در صحن انداخته اند می نشینم و منتظر صدای اذان می شوم … نماز ظهر و عصر را می خوانم و بلند می شوم که به زیارت برم …اذن دخول می خوانم و وارد می شوم … عطر حرم روحم را پرواز می دهد … سرم را پایین می اندازم و به نزدیک ضریح می روم و آرام سرم را بلند میکنم … ووووووووووووووای که چقدر این حرم برایم آشناست با اینکه تا به حال ندیده بودمش … داخل حرم مقبره دو امام بزرگوار در یک ضریح قرار دارند از سمت قبله قبر مطهر امام موسی کاظم (ع) و پشت آن قبر امام جواد(ع) قرار دارد…
از آنجایی که همیشه بالهای فکرم در حال پرواز است در حرم یاد کلاس صرف و نحو زمان تحصیل می افتم و یکی از درسهای کتاب صرف که : مثنای تغلیبیه است ! { مثنی تغلیبیه : غلبه پیدا کند یکی از دو اسم بر دیگری . بطوری که آن اسم دیگر هم نام اسم غالب شود .( مثلا به حضرت جواد هم کاظم بگوییم ) بعد آن اسم واحد( کاظم ) مثنی شود( یعنی میگوییم کاظمین ) و این اسم مثنی( کاظمین ) اشاره به هر دو اسم ( جواد و کاظم ) خواهد داشت }. و حالا من در کاظمین هستم ! همان جایی که اسمش به مثنای تغلیبیه خوانده می شود !!! گاهی خودم هم خنده ام میگیرد از این پروازهای عجیب و غریب ذهنم به هزار لایه ی زمان و مکان !!!
خدا را شکر حرم بسیار خلوت است و انگار فقط کاروان ما در کاظمین است …یک دله سیر زیارت میکنم … می نشینم پای ضریح … انگار نشسته ام کنار ضریح امام رضا ! چقدر دلم از کنار حرم کاظمین برای امام رضا تنگ شده !
خیلی خسته و خوابالو ام ! اما حیف است این لحظات ناب را از دست بدهم … مفایتح را بر میدارم و تند تند شروع میکنم به خواندن دعاهای وارده در حرم معصومین (ع) … از5 ساعت وقتی که رئیس کاروان داده فقط یک ساعتش باقیمانده ! از کنار ضریح بلند می شوم که اطراف حرم را هم نگاهی بیندازم که متوجه ضریحی می شودم در زاویه ای دیگر از حرم ! به آنجا می روم مزار دانشمند بزرگ خواجه نصیر الدین طوسی است ! مدتی هم آنجا می مانم و بعد به حیاط می روم … دور تا دور صحن راه می روم …
از مدفونین در حرم مقدس کاظمین :
۱-«ابن قولویه قمی » (متوفای 368 ه) که پیش پای امام کاظم(ع) مدفون است.
۲- «شیخ مفید» (متوفای 413 ه) که استاد سید رضی و سید مرتضی و ازبرجسته ترین شخصیتهای شیعه بود.
۳- «خواجه نصیر طوسی » (متوفای 672 ه) که در سردابی در حرم موسی بن جعفر(ع) به خاک سپرده شد. و این بنا به وصیت خودش بود که درحرم کاظمین دفن شود.
۴- «فرهاد میرزا» (متوفای 1305 ه) مولف قمقام زخار در تاریخ شهادت امام حسین(ع).
۵ - مزار مطهر سید رضی گردآورنده نهج البلاغه و برادر گرامی و صاحب کرامتشان سید مرتضی علم الهدی.
و … بسیاری دیگر از چهره های با ایمان و نیکان و صالحان.نقشه حرم کاظمین
نسیم خنکی می وزد و کمی هم سردم شده اما کاپشنم در ماشین است !!!
رویه روی ایوان در گوشه ای از صحن می نشینم و نگاهم را میدوزم به حرم . دقیق نگاه میکنم که این تصاویر برای همیشه در ذهنم ثبت بشوند و شروع میکنم به بردن اسم دوستان و آشنایان مخصوصن دوستان وبلاگی !
خلاصه که این 5 ساعت مثل برق گذشت و از کاظمین تصویر آن ضریح زیبا و دوست داشتنی برای من ماند !
خارج شدن از حرم برایم بسیار سخت است … دلم نمی آید از این فضا بروم … اینطور وقت ها حس میکنم که تمام زندگی جبر است ! ای کاش اختیاری هم بود که من اینجا بمانم !
با قدم هایی آرام از حرم بیرون می آیم … اما دلم تووی حرم جا می ماند … بیچاره دلم !
بیرون حرم کاروانیان منتظرند … رئیس کاروان وقتی مرا می بیند می خندد و می پرسد یعنی 5 ساعت هم کم بود !؟ خنده ام میگیرد و تشکر میکنم بابت این 5 ساعت وقتی که دادند .
از حرم تا جایی که اتوبوس ها پارکند باید پیاده برویم ! مسیر طولانی است و هیچ ماشینی هم نیست که مارا ببرد ! پای چپم به شدت درد گرفته … در طول خیابان شروع به حرکت میکنیم ! کتاب فروشی هایی که در خیابان وجود دارند توجهم را جلب میکنند … وارد یکی از کتاب فروشی ها می شوم … تمام کتب مرجع را دارد و هر 110 جلد بحار الانوار را ! خیلی دلم می خواست که همه ی مجلدات بحار الانوار را از کاظمین برای خودم بگیرم اما برای حمل این 110 جلد حداقل به 7-8 تا چمدون و ۳-۴ تا مرد جنگی احتیاج داشتم تا کتاب ها را برایم حمل کنند !!!
خلاصه پیاده راهی پارکینگی می شویم که اتوبوسمان در آنجا پارک است … هوا هم روبه تاریکی است …پایم به شدت درد گرفته انقدر که قدم برداشتن برایم غیر ممکن شده … مسیر هم طولانی است …چند قدمی را لِی لِی میکنم … اما فایده ندارد ! دردش تمام توانم را گرفته … کنار خیابان می نشینم و گوشه ای از شال سرم را پاره میکنم و محکم می بندم به پایم تا بتوانم این راه را تا پارکینگ طی کنم !!!
با هزار زحمت به پارکینگ می رسم و سوار اتوبوس می شوم … و حرکت میکنیم به سمت جایی که قلب همه ی شیعیان برای آنجا می تپد … حرکت میکنیم به سمت کربلا …