بزم فرات

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یا حسین

13 دی 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

تا تو را بینم       غم نبینم من        از غمت آقا         من غریبم من 2                                                 

شادی زهرا      قلب ما را کند2    سرزمین کربلا جان ما را کند2             من غریبم من 4                   

آقایم آقای من 2     خواهرت زینب تو   داره از دست میره وای 2           تا که برگردی به خیمه                              

 علی اصغر کجاست     ربابت داره میگه بچه ام اصغر کجاست    من غریبم من2            

 رقیه من غریبم به خدا   بگیر دستم که من برات بمیرم به خدا          من غریبم من4

سرت روی نیزه   داره میگه خدا   آخرت زینب تو      از دست میره خدا          من غریبم من 2                              

 

بی بی زینب من به خدا می خوام     بابا بیادو دستمو بگیره    برام بخونه لالایی لالا2                                     

بی بی زینب بابا می خوام      برو بهش بگو     من تنهای تنها 2            من غریبم من 4                                   

 

 

افسانه ملاشاهی طلبه پایه اول حوزه علمیه زینبیه شهرستان زهک                                                  

                                                                                                                                                                                            

 2 نظر

از غدیر تا عاشورا

15 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

تا به حال به تاریخ و روزها دقت کرده ای؟ عرفه، وعده گاه راز و نیاز با خداوندگار، اظهار عجز و اعتصام، عید قربان و قربانی هوای نفس، سپس ولادت امام هادی (علیه السلام)، هدایت کننده مسلمین و عید غدیر، عید ولایت و امامت … و بعد از آن واقعه عاشورا… .

 

به راستی چه سری در این نظم وجود دارد؟ در عرفه با تمام وجود دعای فرج را می خوانیم که ” الهی عظم البلاء و برح الخفاء و انکشف الغطاء و انقطع الرجاء… “

 

در قربان هوا و هوسمان را قربانی می کنیم و در میلاد امام هادی یاد مولامان می کنیم و می گوییم: مهدی جان! بیا و با حضورت هدایت گرمان باش… .

 

عید ولایت که می رسد، بغض می کنیم که خدایا! چرا لیاقت درک مولامان را نداریم. اما به هنگام عاشورا و خواندن زیارت، دلمان از این می گیرد که نکند من طلبه هم جزء “اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک … و آخر تابع له علی ذلک” هــــا باشم؟؟

 

اماما! سلام؛ سلام بر شما و بر امامی که هر روز و شب برای عزایش گریه می کنی… .

 

مولا جان! دعا کن به برکت این روزها خداوند سعادت درک این روزها را به ما عطا فرماید و راضی نباش که در قیـامـت به عنوان شـیعه و به عنوان عاشـق امام حسـین(علیه السلام) در پیـشگاه شـما و پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله)  رو سیاه باشم… .

 

به قول نائبتان، حضرت آقا (حفظه الله)

 

مولا جان، دعا کن برای ما…

  مرضیه زمانی، پایه اول، استان اصفهان، شهرستان نجف آباد، مدرسه ی علمیه زهرائیه سلام الله علیها.

 1 نظر

عاشوراییان

15 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ


کشتی امام علیه السلام بر دشت پر بلای کربلا لنگر انداخته و دارالمجانینی بر پا کرده که تا ابد دیوانگان عشقش را در آن جا پذیر است.

هنگامه ای که هماره عاشورا و مکانی که همیشه کربلاست. جایی که سرها از تن ها جدا افتاده. سر، منشأ فکر و اندیشه است. آنها اندیشه را از تن ها جدا کردند. شاید اندیشه و فکر حسین برود؛ اندیشه ی جهاد حسین برود؛ تن ها دیگر با حسین نخواهند بود.

این تصور شیطان بود، القا شده بر ملعونین همیشگی تاریخ، تصوری باطل، چرا که از پس آن همه قرن، فقط صدای امام مظلوم و شهید کربلاست که در گوش جهان پیچیده و ماندنی شده است.

یار به گرد خود گرد می آورد  هنوز و به درستی که بارها، شمار آنها از 72 گذشته است. این بار یار برای فرزندشان می خواهند.

مجنونین عرصه ی عاشورا، مراقب باشید عاشورایی دگر به دست خود نسازیم …

خواهرم ما زینب نمی شویم،

                                        اما زینبی می شویم …

فاضله السادات رضویان، پایه اول، استان اصفهان، شهرستان نجف آباد، مدرسه ی علمیه زهرائیه سلام الله علیها

 2 نظر

رسم عاشقی

15 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 


افسوس! هزاران بار افسوس به حال مسلمانیمان، به اینکه ادعا می کنیم شیعه ایم و عاشق امام حسینیم. کدام رفتا رمان رفتار عاشقانه است؟! کدام گفتارمان معشوق پسند است؟! مگر این نیست که عاشق همه وجودش مست عشق است؟ مگر ممکن است کسی عاشق باشد و جز به معشوق، فکر کند؟ کلامش غیر کلام معشوق باشد؟ و رفتار معشوق پسندانه نداشته باشد؟

چگونه عاشقی هستیم که فقط املای کلمه عشق را خوب می نویسیم؟ حتی معنای آن را نمی توانتیم توضیح دهیم و آن را توصیف کنیم و در مرحله ی عمل لنگ می زنیم؟ اگر راست می گوییم و عاشق هستیم چرا برای معشوقمان هر حرفی در می آورند می پذیریم؟ چرا از عشقمان، از معشوقمان، از اعتقاد، دین و مذهب خود دفاع نمی کنیم؟

نه! حیف معشوق که ما ندانسته با او ادعای عشق بازی می کنیم. حیف عشق، حیف عاشق که نامش را بر خود می نهیم. کدام عاشق اینقدر از معشوق خود بی خبر است که ما از حسین؟!

چرا هر محرم برای اینکه اشک بهتری از چشممان بگیرند ضربه های شمشیری که بر بدن امام وارد شد را اضافه می کنند؟ چرا بعضی می گویند غلو نکنید اما طوری از عاشورا بگویید که مردم حتما گریه کنند. درست است که باید بر این مصیبت گریست اما آیا امام شهید شد تا فقط ما بر او بگرییم؟ گریه کنیم و بعد فراموش کنیم، چه فایده؟ گریه باید با از سر درد باشد نه احساس.

راستی در نامه ی کوفیان به امام چه نوشته شده بود که امام سفر به کوفه و کربلا را بر اتمام حج مقدم دانست؟ ما که می دانیم امام و یارانش محاصره بودند، تشنه شهید شدند، ما که می دانیم امام برای یاران خود سخنرانی کردند حتی کاروان دشمن را انذار می دادند. چرا اجازه می دهیم سرمان را به عکس های غمگین امام، اثر هنرمندان هندی و نوشته ها و شعرهای بی رمق گرم کنند و هر نسل که جلوتر می رویم از حقیقت دورتر شویم؟ تشنگی امام مهمتر بود یا اراده ی امام؟ ضربه های شمشیر مهمتر بود یا پیام فعل و قول امام؟ چرا از اباالفضل فقط برایمان می گویند که عموی مهربانی بود؟! مقتدر بود، خودش آب نخورد و آن را برای کاروان برداشت و دستانش هنگام آوردن آب قطع و شهید شد. آیا یک پرچم دار برای یک سپاه فقط همین کار مهم را انجام داده است؟ دیگر اصحاب امام چه؟ آنها همه ی راه همراه امام بودند و شب عاشورا مولای خود را تنها گذاشتند و از تاریکی شب استفاده کردند و رفتند یا آیا آن ها آمده بودند تا فقط بروند میدان و شهید شوند؟ چگونه است به جای اینکه هر سال تفسیر و نکته ای جدیدتر از هدف امام داشته باشیم، خیمه ای بزرگتر از دیگر خیمه های شهرمان می زنیم؟ تعداد اسب و شتر تعزیه هایمان را زیادتر می کنیم. شام رنگین تر تهیه می کنیم. مداح خوش آوازتر می آوریم نه باسواد تر. چگونه شاد عزاداری می کنیم؟ چگونه به خود اجازه می دهیم از هر وسیله ای برای دعوت استفاده کنیم؟

راستی ما به کجا می رویم چنین شتابان؟ آیا امام را فقط برای گرفتن حاجاتمان می خواهیم؟ آیا هدف خدا و پیامبر از معرفی امامان این بود که هر کجا ماندیم دست به دعا برداریم و ایشان را به پهلوی شکسته ی مادرشان، به سر بریده ی سالار شهیدان، به گلوی تیر خورده ی نوزاد کربلا و جگر پاره پاره ی کریم اهل بیت قسم دهیم؟ آیا امامان برای ما آرزویی ندارند؟ آیا در مسیر هدایت حرکت می کنیم؟ راه را خودمان انتخاب کردیم یا نشانمان دادن؟ آدرس را درست می رویم؟ اگر این راه را شبیه سازی کرده باشند چه؟ اگر تازه واردی از ما بپرسد انتهای این راه کجاست، می توانیم آن را توصیف کنیم؟ پاسخی قانع کننده داریم؟ آیا می توانیم دیگران را به سوی خودمان جذب کنیم؟ آیا جرأت این را داریم که به دیگران بگوییم مثل ما باشید؟

اما اگر فقط ذره ای جوهره ی خالص عشق در وجودمام داشتیم نیاز به تبلیغ زمانی آن نبود. کسی هم جرأت نمی کرد بگوید شیعه و معایبش! نمی گفتند حسین را منتظرانش کشتند و مهدی را نیز منتظرانش می کشند.

پس وای بر ما با عاشق بودنمان. وای بر ما با ایمانمان! وای بر ما اگر با معرفت گریه نکنیم و آن گونه که باید عاشقی را نیاموزیم از ائمه ی اطهار علیهم  السلام


————-
مریم یزدانی، پایه اول، استان اصفهان، شهرستان نجف آباد، مدرسه ی علمیه زهرائیه سلام الله علیها



 
 2 نظر

روزنهم محرم

14 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

 

دل بی قرار، سیلاب اشک روان، کوچه وخیابان وجودسیاه پوش،خشم و کین ازعدو پررنگ تر از همیشه،

با دستانی ناباورانه و بی رمق ورق می زند برگی از خاطرات محرم را. خیمه های آتش ودود،نگاه های

منتظرعطش، قلب هایی درواپس خانه درتلاطم انتظار، مشکی خالی از اب درتمنای فرات، چکاچک

شمیر،رجز خوانی درشکست سکوت بی عدالتی….علی اکبر…قاسم….عبدالله…علی اصغر…سه ساله

دختر، عطش وعباس،عطش ورقیه،عطش ومشک خالی……….علمداری شجاع،لشکری از عدووتنها یک سرداررشید…….

آن طرف قصاوت قلب است ودنیاپرستی،بی وفایی است وجفا به اهل بیت

این مشک خالی درتمنای فرات دلاورمردی براسب ایستاده ومقاوم وراضی به رضای معشوق

گردوغبار،همهمه درگرداب اعتراض،رهاشده ازخویشتن، مشکی پرازآب…مردی چون کوه استوارااما جفا وبد عهدي مي دزد مشك آبش را. از زخم كين بردينش  ، برديده شدن دستانش مانع نمي شود كه تلاش كند آب به خيمه برساند. اما اميدش بدون مشك آب قطع مي گرددوخیمه ها درالتهاب عطش می سوزد……   

 خانم جمشيديان/ملکشهر اصفهان

 1 نظر

روزهشتم ماه محرم

14 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

شب و خیمه های پر عطش

شور و غوغای شهادت و جاودانگی ،خطبه ی رسا سالار و مولا،و دلهایی که شک می کنند میان ماندن و رفتن اینجا دیگر همه چیز واضح می شود،ادای تکلیف است و اجبار نیست، لحظه ی تفکروتعمق، لحظه ی سخت انتخاب فرارسیده است،لحظه ای که من و تو درآن هستیم با حسین بمانیم و دست بیعت بدهیم و ماندگار تاریخ بهشت شویم ،یا به دنیا بچسبیم و یزیدی شویم و همنشین دوزخیان گردیم آری در آن شب ظلمانی وقتی که ماه از پشت ابر خودش رابیرون کشید فقط72 نفر پرستوی عاشق راکنار سرور و مولایشان نظاره کرده و حر نیز انتخاب کرد و آزاده شد.

ای زمین کربلا چگونه طاقت آوردی از این همه جور و ستم به اهل بیت و به لرزه درنیامدی؟

رود فرات این همه مظلومیت و عطش رادیدی و خروشان نشدی؟

بریده باد دستان ظلم و جور،روسیاه باد بی مهری مردم کوفه،شکسته باد تیرهای جفای عدو،سرنگون باد تاج وتخت منیت شیطانی

           

خانم جمشيديان/ملکشهر اصفهان

                                                     

 1 نظر

روز هفتم ماه محرم

14 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

شتاب کن که خداتو را می خواند انتخاب کن که لحظه پیوند جز آنی نیست

سحر و خلوت شب سجاده لحظه های عشق بازی دل و گره پیوند چشم و گونه های اقیانوسی ،شانه های لرزان و دلی طوفانی و چشم ها در حریم خویش محجوب وبارانی سروگردن متواضع وکشکول قنوت محتاج تر از همیشه، بادستانی لرزان ورق می خورد خاطرات  تلخ محرم امشب عجیب غوغایی دردلها چنگ می خورد و در تاریکی پرعطش دشت نینوا کیست که عاشقانه ومظلومانه خارهای مغیلان دشت کربلا را بادستان مبارکش جمع می کند.

زمین کربلا را پاک سازی می کند و خواهر نگران تر از همیشه در چارچوب خیمه نظاره گر چیست؟

یا اخی چه در دل داری که این گونه به جان این دشت دم گرفته افتاده ای ؟به چند روز دیگر می اندیشم روزی که کاروان اسیران را از میان همین خارها عبور می کند .

می خواهم پای طفلان کمتر از جور این یزیدان آسیب ببیند .

یا اخی آتش بر دلم فکندی چه می گویی قرار است ما اسیر شویم آری و تو زینب سالار این غافله هستی و تو مولایم؟ و من برسرنیزه تلاوت قرآن خواهم نمود .

آه حسرت است و یک کوه استواری فرمان خداست و سر تسلیم فرودآوردن ، شجاعت است و جانبازی، نفرین بر بی عهدی مردم کوفه نفرین بر هوای دم کرده دشت نینوا .نفرین بر این همه قساوت قلب نفرین براین دنیاپرستی ،نفرین خدا بر قاتلان حسین(ع)


خانم جمشيديان/ملکشهر اصفهان

 1 نظر

روز ششم محرم

14 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

((سلام دشت نینوا))

لحظه لحظه محرم تفکراست وتعمق

کسب معرفت است وروشنگری،ماه توبه است و پیوند.

بایدازلاک های خفته بیرون آمده،بایدزنده کنیم یادو خاطرات محرم را،بایدپارچه سیاه ،سبز،قرمز،گره بزنیم به  علم وکتل وجود.

باید چشمهارا شست وشو بدهیم و غبارو  سیاهی و رخوت و سستی از دل بیرون کنیم . آری امروز کاروان عاشوراییان بردشت کربلا خیمه زده اند و مولایم حسین دردشت نینوا با اهل بیت ویاران اندکشان مأوا گزیده اند و عباس آن علمدار رشید کربلا و زینب ام المصائب روزگار او را همراهی کرده اند.

آه ای دستان بریده ….ای مشکهای بی آب

ای نوای وا عطشا…… واعطشا

ای شش ماهه ی حسین


خانم جمشيديان/ملکشهر اصفهان

 

 

 نظر دهید »

روز پنجم محرم

14 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

مولایم حسین نمی دانم در آن دورکعت نماز عاشقانه ات قبل از عزیمتت به کوفه با معبودخویش چه گفتی وچه شنیدی که مسلم راسفیرخودنمودی  وبه قتلگاه کوفه فرستادی تاخبرآمدنت به کوفه رابه گوش این بی وفایان برساند.

اماخوب می دانم ،که رسالتی بزرگ پروردگارم برعهده ات نهاده بود.که این چنین شتابان سربه فرمان معشوق نهادی .چشمانم بارانی،بغض گلویم روان،وآه سینه ام بربادرفته ودستم تکیه گاه سروپیشانیم،آه ای کوفه ای خنجرنامردی ای پیمان شکن ،روزهای تباهی ،ای کشته شده به جفا،ای دربندکشیده عصمت وعفت اهل بیت نفرین بربی مهری توباد.

جمشيديان/ملکشهر اصفهان

 2 نظر

باز از سینه دلم

08 آذر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

  باز از سینه دلم – با دل خون-پای برهنه زده بیرون-به گمانم شده مجنون

به کجا میبردم این که چنین بال کشیده است و پریده است و رهیده است

چه جانکاه – کشید از دل خون آه –

دلم سوخت برای دلم و تا که نشستم به بر حرف دل خویش

شنیدم که به لب ندبه کنان – مویه کنان – موی کنان

آه کشان – از دل و جان – گفت :سوال از چه ؟

ببین حال شب و روزم و این غصه جانسوز

که یاران و رفیقان همه گشتند مسافر- همه زائر- همه حاجی-همه مُحرم

و گمانم که هم الان همگی گرم طوافند

به دور حرم قبله عالم -همان عشق معظم -همان روح مکرم

خداوند غم و اشک محرم- و من غم زده اینجا- تک و تنها

باز هم با دل خون گفت: دل من تو کجا دیده دو چشمت

که در این ظلمت گمراهی و این عصر سیاهی

که کسی خرج کسی شعله کبریت نکرده است

دو خورشید طلائی -که دو تا پرچم سرخ است نمادش

به مدار هم و با هم بدرخشند و بتابند و نخوابند شب و روز

دل گمشدگان را چو بیابند

چه بزمیست در این سفره

که یک سوی بود جنت الارباب و بود سوی دگر جنت العباس

و در آن بین چه بین الحرمینی است

که با شور حسینی همه سینه زنان -گریه کنان- ناله زنان

شور بگیرند برای پسر حضرت زهرا

 

فریبا نوروزی/آذربایجان شرقی شهرستان جلفا (منطقه ی ازاد ارس)حوزه ی علمیه ی خواهران فاطمیه ی زهرا.

 5 نظر

جستجو

بخش هاي ویژه نامه

  • همه
  • زلال قلم (مقالات)
  • نواي دل (دلنوشته هاي طلاب)
  • زنان در عاشورا
  • کتيبه هاي سرخ
  • عزاداری صحیح
  • چند بیتی های گریان
  • آئین های عزاداری
  • واگویه های دل(روضه نويسي)
  • سفرهای حسینی(خاطره نويسي)
  • محرم از نگاه دوربین (عکاسي)
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس